خدا گر پرده بردارد ، ز روی کار آدم ها 


چه شادی ها خورد بر هم ، چه بازی ها شود رسوا 


یکی خندد ز آبادی ، یکی گرید ز بر بادی 


یکی از جان کند شادی ، یکی از دل کند غوغا 


چه کاذب ها شود صادق ، چه صادق ها شود کاذب 


چه عابدها شود فاسق ، چه فاسق ها شود پیدا 


چه زشتی ها شود رنگین ، چه تلخی ها شود شیرین


چه بالاها رود پایین  ، چه اسفلها شود علیا


عجب صبری خدا دارد ، که پرده بر نمیدارد


وگرنه بر زمین افتد ،  ز جیب محتسب مینا